- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات عید مبعثی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مبعـث شده ای نور دو چـشمان پیـمبر آن چهـرۀ خود را بنـمـایـان گل حـیدر ای یـوسف گـم گـشتـۀ زهـرای مطهر باز آ که جهان غرق فساد است سراسر ای آنکه چو حیدر به زمان شمس عیانی وقـتـش نشده پـرده ز رخـسار کشانی؟
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان در شهادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
حالا که حرف، حرف بهار است و یار نیست پس هرچه هست بعد زمستان بهار نیست نامش هزار و چارصد و چندمین عزاست عیدی که بیتو میرسد و شرمسار نیست خوشبخت آنکه خانهٔ دل را تکانده است بر فرش خانهٔ دل من جز غـبار نیست هرچـند بهـتر است نـیـایی به شهـر ما ایـنجـا دلـی برای شـمـا بیقـرار نیست نـام تـو بر لب من در دل هـوای غـیـر این راه و رسم عاشقی و انتظار نیست در کــربـلا نـفـس زدهایـم و بــرای مـا دیگـر هـوای هـیچ کجا سازگـار نیست انــدازه تـمــام جـهـان گـریـه مـیکـنی روضه به هر بهانه اگر برقرار نیست زیـنب عـزای پـنـج تـن آل کـبـریـاست بدبخت آنکه در غم او سـوگوار نیست آنــقـدر گـریـه کـرد بــرای بـــرادرش هر کس که دید گفت دگر ماندگار نیست
: امتیاز
|
مناجات عرفه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نظـر به رویِ تو شد قـبـلـگـاهِ آمـالـم تَـرَحُـمی بـنـما کـن نـظـر به احـوالـم نـوشـته رویِ جـبـیـنم فـراق تا به ابد بــنـالـم از غــمِ دل یـا بـدیِ اقــبــالــم من آن کـبـوترِ بامـم که هرکجا رفـتم به سنگِ تهمتِ مردم شکسته شد بالم فـقـط ضمانت تو گشته مُهـرِ تمـدیدی به تـوبـه نـامـۀ بیاعـتـبـارِ هر سـالَـم نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی بگـو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم گـناهکـارم و تـوبه شکـسـتۀ رمضان خودت بیا عرفه گریه کن به این حالم صدایِ پـایِ مُـحـرَم به گـوش مـیآید شـبـانـه روز به یـاد حـسـین مینـالـم قسم به مـویِ پریشان عـمه جانِ شما به گریه دلـنگـرانِ حـسـین و گـودالم صدا زد از تَهِ گودال خواهرم برگرد مگر نـگـفـتـم عـزیـزم نیـا به دنـبـالم برو به خـیـمه نـبـیـنی بریـدنِ سر را وگـرنه پـیر شوی پایِ جـسمِ پـامـالـم
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام صادق
کاش میشد به دل غـمزده سامان بدهم به دو چـشمان کـویـرم نـمِ بـاران بدهـم پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من نگـرانـم که نـدیـده رُخ تـو جـان بـدهـم گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت چـقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم؟ خبط من یوسف من باعث این غیبت شد حقم این ست که من تن سوی زندان بدهم خـویِ حـیوانی من باز ز تو دورم کرد حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم بزن امّا تو بـیا چـشم مرا خُـشک نکـن که فـقـط فخـر به این دیدۀ گـریان بدهم با همه بیسـر و پایی تو رهـایم نکـنی ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم حـال که آمـدهام گـر که بـرانی ز درت چه جـوابی به دل زار و پـریشان بدهم جان مـادر دل ما را به مـدیـنه برسـان عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم تا که شـاید به دلِ سوخـته درمان بدهم تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید تا که جـان پـای غـم ناطـق قـرآن بدهم
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سالروز تخریب بقیع
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را کـی مـیکـنـیـم ریـشـهٔ آل سـعــود را؟ یارب! به حق ناقـهٔ صالـح عـذاب کن نـسـل بـه جـای مـانـدهٔ قــوم ثـمـود را افـتـاده دسـت ابـرهــههـا خــانـۀ خــدا سجّیل کو که سر شکـند این جـنود را چیـزی به غـیر وهـن ندارد نـمازشان باید شـکـست بر سـر آنها عـمـود را ای واجبالـوجـود ز لـوث وجـودشان کی پاک میکنی همه مُـلک وجـود را جـده، یـمن، مدیـنه، غـدیر، از قـدیمها ایـن قـوم مـیخـرنـد تـمـام شـهــود را در آن زمین که نام عـلی گـل نمیکند هـرگـز مـجـوی مـدفـن یـاس کـبود را کو وارث کسی که در قلعه کنده است تـا بـشـکـنـد دوبـاره غـرور یـهـود را اسـفــنـدِ روز آمـدنـش کــور مـیکـنـد یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت چقدر غم زده چون شام بیسحر شده چشمت دو ماه در غـم اجداد و بعد در غـم مادر و امشب اشکفشانِ غـم پدر شده چشمت کسی اگـر که ندانـد خـودم بـد است ندانم چقدر پیش بدیهای من سپر شده چشمت برای ماست که هـمواره بیشتر شده آهت برای ماست که همواره شعلهور شده چشمت ز نالههای تو در هر فراز ناحیه پیداست ز گریههای شب و روز، خونجگر شده چشمت دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است که بین قافـله با عمه همسفر شده چشمت برای حنجر گلگون برای چشم پُر از خون چقدر خون شده قلبت چقدر تر شده چشمت
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
به آسـمـان نـرسـم تا هـوایـیام نکـنی کجا روم من اگـر سـامـراییام نکـنی بگو میانِ گـدایانِ خویش جایی هست نگاه بر مَن و بی دست و پاییام نکنی بقیع، پـنجـره فـولاد، کنجِ شـش گوشه خوشم به این دوسه جا هرکجاییام نکنی تمام دلخوشیام خلوتیست کنج سردابت اسیـر این شب سـردِ جـدایـیام نکـنی هنوز از سـفـر اربعـین مـریضِ توأم دوا نـدارم اگـر کــربـلایـیام نـکـنـی نگاه کن به بـزرگی خود ولی نظری بـه طـرزِ نـابـلـدیِّ گــدایـیام نـکـنـی غریبِ شهر مرا کُـشت آتشِ جگـرت مرا بـبـر که بـمـیـرم به خـانۀ پـدرت
: امتیاز
|
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چـشمها پُـرسـش بیپـاسخ حـیـرانیها دسـتها تـشـنـۀ تـقـسـیـم فـراوانـیهـا با گـل زخـم، سر راه تو آذیـن بـستـیم داغهـای دل مـا، جـای چـراغـانـیهـا حـالـیا! دست کـریـم تـو بـرای دل مـا سرپناهی است در این بیسر و سامانیها وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! ای سرانگـشت تو آغاز گلافـشانیها! فصل تقسیم گل و گندم و لبخـند رسید فصل تقـسیم غزلها و غـزلخوانیها سایۀ امن کـسای تو مرا بر سر، بس! تا پـناهـم دهـد از وحـشت عـریـانیها چـشـم تو لایـحـۀ روشـن آغـاز بـهـار طرح لبـخـنـد تـو پـایـان پـریـشـانیها
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شبی که با تو شود طی شبیست یلدائی نـه ایـن دقـایـق بـیمـعــنـی اهـــورائـی وان یـکـاد بـخـوانـیم و در فـراز کـنیـم بـه مـقـدم سـحــر جـمـعـهای تـمـاشـائی حضور مجلس انس است و دوستان جمعند خـدا کـنـد که در این بـزم عشق باز آئی ترنج و تیغ به کـف؛ منـتظر سر راهت نشـسـته یـوسف صدیق، بسکه زیـبـائی کدام دیده ز هجرت گریست این شب را امیـر بـادیـه گـرد، ای خـدای تـنـهـائـی چـگـونه بیتو سـپـر میشـود دقـایق ما بیـا که درب دلـم تـا مـدیـنـه بـگـشـائـی «به رغم مدعـیانی که منع عـشق کنند» جـمال چـهـره تو حـجـتیست زهـرائی
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ما چـلـه نـشینِ شبِ یـلـدای ظهـوریم مـا منـتـظرِ نـوبت بـر پـائیِ نـوریـم ما محـو جـمالِ پـسرِ فـاطـمه هـستیم شب زنده نگه دار، به یلدای حضوریم *************** کاش میشد که بـلـندای شب یـلدا را تا خود صبح فقط مست و خمارت باشم *************** وقتش رسیده صبح طلوعت فرا رسد پایان بـده بر این شب یلـدا شتاب کن *************** کـجـایـی یـابـن زهـــرا تـا بــبـیــنـی دو چـشمانم فـقـط بهـر تو جاریست *************** پـائـیـز مـن امـشـب شده بـارانـیتـر از اشـک من آسـمـان، چـراغـانیتر در دیـدۀ مـن کـه از تـو دورم، یـلـدا رنجیست که یک دقیـقه طـولانیتر
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شب یـلدایم اگر با تو سحر شد زیباست! به دعای فرج و نام تو سر شد زیباست! ما که خود چـلّـه نـشین تو شدیم آقـاجان این شب چلّه اگر از تو خبر شد زیباست! ما که عمری زدهایم دم زِ فراق تو، اگر بعد از این شامِ سیه خَتمِ سفر شد زیباست! شب نشیـنی و کـنار دِگـران خوب اما... با تو و عشق تو گر جمله سپر شد زیباست
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
از ما زمیـنـیان به شما آسـمان سـلام مـولای دلشکـسـته امـام زمـان سلام این روزها هزار و دو چندان شکستهای حالا کجـای روضۀ بـابـا نشـسـتهای رخـت سـیاه داغ پـدر کـردهای تـنت قـربـان ریـشههای نـخ شـال گـردنت آماده میکـنی کـفـن و تـربت و لـحـد مرد سـیاه پـوش، خـدا صبرتان دهـد گویا دوباره بیکس و بییار و خستهای این روزها کنار دو بـستر نشـستهای انگـار غـصهدار جـراحـات سیـنهای گاهی به سامـرایی و گاهی مدیـنهای یک بار فکر زهر و دل پُر شرارهای یـک بـار فـکـر واقـعـۀ گـوشوارهای با این که بـر سـرِ پـدرِ دیده بـستهای امـا بـه یـاد مـادر پهـلـو شـکـسـتهای آن مادری که بال و پرش درد میکند هم کتف و شانه هم کمرش درد میکند هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد هم آسـمان روسـریش پُـر ستـاره شد دو ماه و نیم کار حسن مو شکـافی و دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
چنانکه درد ز مرهـم جـدا نخواهد شد غـم از نگـاه تو یکـدم جدا نخواهد شد محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت دوباره رخت محـرم جـدا نخـواهد شد به سامرا ببری یا نه امشب از چـشمم هـوای ابـری مـاتـم جـدا نخـواهـد شـد دخیل دست من از سامرا جداست ولی دخـیـلِ بـسـتـۀ قـلـبـم جـدا نخـواهد شد غم حسین و غم توست در دل و، دستم از این دو رشتۀ محکم جدا نخواهد شد شهـید شد پـدر تـو ولی از انگـشـتـش به زور خـنجر، خاتم جدا نخواهد شد
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام رضا
دسـتـی بـگـشـائـیـد به امـداد گـداتـان رحـمی بنـمائید به این بیسر و پاتان اشکی بفـشانید بر این مُـردۀ احساس تا زنـده شـود از اثر فـیـض دعـاتـان دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مـانـده دل من منتـظر دست عـطاتان لطفی، کرمی، گوشۀ چـشمی بنمائـید بر گـوشه نـشـیـنانِ قـدیـمی سـراتـان یک بار بـیائـید به دیـدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شـبـیـه شهـدا نیست لـیـاقـت! تا اینکه دل و دیـده نمائـیـم فـداتان... امّــا بـگـذاریـد کـه از روی تـفـضّـل مــا را بـنـشـانــنـد کــنــار رفـقــاتـان شـرمـنـده! ببخـشـید که در بازی دنیا افـتاد شـبی از لـب مـا سـوزِ نـواتـان با سیـنه زنان حـسنی سخت نگـیـرید نـادیـده بـگـیـریـد خـطـای فـقــراتـان « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تـکـیه نـمـودیم به دسـتـان وفـاتـان ما تجربه کردیم در این دیر کهـنسال روشنگـر دلهاست سـیـاهی عـزاتان ما روضه گرفتیم به امید عـبوری... یک جـلـوه نمایید به قـربان صفـاتان ما را بـرسـانـید شـبی مـشـهـد دلـدار داریم به دل عشق غـریب الغـرباتان ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینهزن خالصِ بیرنگ و ریاتان منّت بـگـذاریـد که گـردد به نـگـاهی دلهای خـرابـاتـی ما کربو بـلاتـان
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام رضا
مـاه صـفـر گـذشت بـیا تا سـفـر کـنـیم بـاید از این دو مـاه دوبـاره گـذر کـنیم آقـا بـیـا کـه دیـدۀ حـسـرت کـشـیـده را با اشک دوری از تو و این ماه تر کنیم هرشب به شوق روضۀ فردا نفس زدیم شب را از این به بعد چگونه سحر کنیم مـزد دو مـاه گـریۀ خـود را گـرفـتهایم خود را به یک نگاهت اگر مفتخر کنیم ما خـسـته نـیـسـتم که رخـت سـیـاه را با خـستگی از این تن وامـانده در کنیم امسال هم گذشت و پس از این رواست که گـریه بـرای فـاطـمۀ پـشـت در کـنـیـم برخـیز تا مـسافـر صحـن رضا شـویم مـاه صـفـر گـذشت، بیا تا سـفـر کـنـیم
: امتیاز
|
مناجات آخر ماه صفر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
خـستـۀ خـستهام ای یار چه باید بکنم رفتـم از یاد تو انگـار! چه باید بکنم این دوماه از کف من رفت و نکردم کاری وای از غـفـلت بسـیار! چه باید بکنم اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند منِ مـحـروم ز دیـدار چه باید بـکـنم با همه خـوب شدم با تو ولی بد بودم چـشم من بود به اغـیار چه باید بکنم هرچه گفتی تو به من گوش ندادم! العفو! شـدم امـروز گـنهکـار چه باید بکـنم مـثـل هـربار زدم زیـر قـرارم با تو تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟!
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در سال نو
نشاط عید هم از دوریت غم انگیز است بیا که گـر تو نـبـاشی بهار پـائـیز است چگونه خـنـده کند آنکه در فـراق رخت همیشه کاسۀ چشمش ز اشک لبریز است به رو نـمـای جـمـالت چه آورم با خود که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می زنم صدا مهدی ز نکهـت نـفـسم صبح عـطر آمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح خندانست دلی که یاد تو باشد چو گل سحر خیز است چـگـونه کــوه گـنـاهـم ز پـا در انـدازد مرا که رشته مهـر تو دست آویـز است خط امان من از فیض دست بوسی تو است چه بیـم دارم اگر تـیـغ آسمان تیز است
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام باقر
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصـلاً بـرای آمـدنـش بـیقـرار نیست گـیرم رسیـد روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست روزی هـزار بار دلـش را شکـسـتهام این گونه زیـستن، ادبِ انـتـظار نیست همسایهای گرسنه و اهل محـله خواب یعنی در این محله کسی سفرهدار نیست؟! آخـر چـقـدر در پـی دنـیـا دویـدهایـم؟! باور کنیم، حـرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه میکنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عـاشق دلـداده عـار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست وای از مـزار و غـمکـدۀ باقـرالعـلـوم یک سایهبان به گسترۀ آن مزار نیست حجّـاج، مـکـهانـد و به روز شهـادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام سجاد
هر لحظه در سکوت غمت داد میزند بغـضی که از فـراق تو فـریاد میزند اینکه تو نیستی و به ما طعنه میزنند بــر آتـش نــبــودن تــو بــاد مـیزنــد وقتی که صید دائمی چشم توست، دل کی دست رد به سیـنـه صیـاد میزنـد قـلـبـم اگـر که با تـو نـبـاشد نـمـیتـپـد نبـضم دمی که از تو کـنم یـاد میزند دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت چـشم تو حـرف از دل نـاشـاد میزنـد امـشب نگـاه ابـری تو با زبـان اشـک دم از عـزای حـضرت سجـاد میزنـد سی سال آزگار به هر جا نشسته است حرف از غمی که بر دلش افتاد میزند با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و با یاد جسم غـرق به خـون داد میزند
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گل، فزون است، ولی آن گل، بیخار کجاست؟ خیمه بسیار بوَد، خیمۀ دلدار کجاست؟ دل آوارۀ من، خانه به دوشِ یار است ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟ عرفات و جبل الرّحـمه، بگویید به من کعـبۀ روح مرا وعـدۀ دیدار کجاست؟ شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است جگرم خون شده، یارب! دل بیدار کجاست؟ یوسف فاطمه! بازار تو، گرم است ولی آنکه ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟ تا بـیایـیم سـر راه تو با گـوهـر اشک سینۀ سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟ حاجیان در عرفاتند و ز هم میپرسند حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟ ای جـوانـان مدیـنه! ز شـما میپـرسم که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟ نه رباب و نه ز گهوارۀ اصغر، خبر است طفلِ شیـرِ حرم حیـدر کرار کجاست؟ میثم از کثرت عصیان چه هراست، بشنو عفو، فریاد برآرد که گنهکار کجاست؟
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای یـوسف گمگـشته کجای عرفاتی در خـیمه خود گرم دعـای عرفاتی ای چشم خـداونـد به ما هم نظری کن ای خلق خدا منـتـظر روز ظهورت ای پُر شده صحرای منا از تو و شورت افسوس که مُردیم و جمال تو ندیدیم هرشب به فراقت زجگرناله کشیدیم باز آی که در خیمه ما اشگ فشانی بـاز آی که داد شـهـدا را بـسـتـانـی جان دادن سقا لب عطشان که شنیده بی تابی اطفـال پـریـشان که شنـیـده
: امتیاز
|